شنبه ۱۶ بهمن ۰۰ ۱۷:۰۳ ۱۶ بازديد
آسمان سجاده هاي رو به راه
و درختان حاشيه ي آب
اذان گفته بودند
كه به راه افتادي
سيب هاي سحرگاهي
به خواب باغچه
افتادند
كه در كوچه مي رفتي
سايه اي از من دور شد
چه قدر آفتاب هاي نتابيده در راه است
چه قدر راه ناتمام در من به راه مي افتد
من چه قدر ستاره از بر بودم و نمي دانستم
و درختان حاشيه ي آب
اذان گفته بودند
كه به راه افتادي
سيب هاي سحرگاهي
به خواب باغچه
افتادند
كه در كوچه مي رفتي
سايه اي از من دور شد
چه قدر آفتاب هاي نتابيده در راه است
چه قدر راه ناتمام در من به راه مي افتد
من چه قدر ستاره از بر بودم و نمي دانستم