شنبه ۱۶ بهمن ۰۰ ۱۷:۰۲ ۲۰ بازديد
خاموش نشسته اي
آغاز كن كه كوه من
پژواك كلام تو را باز مي آفريند :
عشق ... عشق ... عشق
و چون لب بگشايي
مرمر از طنين كلامت مي تركد .
بگشاي دو رود بلند بازو را
كه چون بگشايي
جزيره ، آهنگ فرود خواهد كرد
و من پايابي خواهم شد
براي او كه مي طلبد .
هشيار نيستم
هشيار نيستم
آغاز كن كه كوه من
پژواك كلام تو را باز مي آفريند :
عشق ... عشق ... عشق
و چون لب بگشايي
مرمر از طنين كلامت مي تركد .
بگشاي دو رود بلند بازو را
كه چون بگشايي
جزيره ، آهنگ فرود خواهد كرد
و من پايابي خواهم شد
براي او كه مي طلبد .
هشيار نيستم
هشيار نيستم