من از اين باد رقصان
روي آب بركه ي بيمار
نشسته ، اي به غفلت دل
هراسانم
صدا از دور مي آيد
طنين ، دردخيز و تلخ
به غفلت ، اي سپرده دل
تو گويي سنگهاي گور ياران
رفتگان پاك
تو گويي سنگ هاي كوچه متروك مي تركند
ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز
بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم
در آينه بر صورت خود خيره شدم باز
بند از سر گيسويم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سينه
فشاندم
چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالي آهسته نشاندم
گفتم به خود آنگاه صد افسوس كه او نيست
تا مات شود زين همه افسونگري و ناز
چون پيرهن سبز ببيند به تن من
با خنده بگويد كه چه زيبا شده اي باز
" فروغ فرخزاد "
طنين گام تو در لحظه هاي آمدن تو
صداي جوشش خون است در سكوت رگ من
صداي رويش برگ است از درخت تن تو
آيا هميشه عزيز ، اي هميشه از همه
بهتر
تو از كدام تباري ؟
اگر ز نسل شبم من ، تو از سلاله ي صبحي
وگر ز پشت خزانم ، تو از نژاد بهاري
چه مي شد اربه تو پيوند مي زدم شب خود را
سرانجامم به خاكستر نشاندي
ربودي دفتر دل را و افسوس
كه سطري هم از اين دفتر نخواندي
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس
از مرگم سركشي هم فشاندي
گذشت از من ولي آخر نگفتي
كه بعد از من به اميد كه ماندي
گر تو طالب عشقي، غم دمادمست اينجا
ور نشانه ميپرسي، رشته سر گمست اينجا
چون درين مقام آيي گوش كن كه: در راهت
ز آب چشم مظلومان چاه زمزمست اينجا
چيست جرم ما؟ گويي كز حريف ناهمتا
هر كجا كه بنشيني گو كژدمست اينجا
جو فروش مفتي را از نماز و از روزه
رنگ چهرهٔ كاهي بهر گندمست اينجا
گر حريف مايي تو، ما و كنج ميخانه
ور زعشق ميپرسي، عشق در خمست اينجا
چونكه بنده فرماني، پيش حاكم مطلق
سربنه، كه هر ساعت صدتحكمست اينجا
همچو ديو بگريزي،چون زمردت پرسم
گر تو مردمي،بالله،خود چه مردمست اينجا
هم بسوزدت روزي، گرچه نيك خامي تو
كين تنور چون پر شد سنگ هيزمست اينجا
اوحدي، ترا از چه نان نميفروشد كس؟
گرنه نام بوبكري با تو در قمت اينجا
اوحدي مراغه اي
است و سياهي
آواي تو مي خواندم از لابتناهي
آواي تو مي آردم از شوق به پرواز
شب ها كه سكوت است و سكوت است و سياهي
امواج نواي تو به من مي رسد از دور
دريايي و من تشنه مهر تو چو ماهي
وين شعله كه با هر نفسم مي جهد از جان
خوش مي دهد از گرمي اين شوق گواهي
حق است پير هم زمينگير شود
من منكر قانون طبيعت نشوم
ترسم كه براي عاشقي دير شود
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
خواهد بسر آيد غم هجران تو يا نه؟
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه
شيخ بهائي
حجم بازي : ۴۳۸ كيلوبايت
حجم نرم افزار : ۳۱ كيلوبايت